جدول جو
جدول جو

معنی نزدیک بین - جستجوی لغت در جدول جو

نزدیک بین
کسی که به واسطۀ ضعف چشم دور را به خوبی نبیند، میوپ
تصویری از نزدیک بین
تصویر نزدیک بین
فرهنگ فارسی عمید
نزدیک بین
آنکه چشمش از دور نتواند دید
لغت نامه دهخدا
نزدیک بین
کسی که بسبب ضعف باصره دوررانبیند توضیح شخصی که قادربدیدن اشیا دورنباشد وفقط اشیا بسیارنزدیک رامیتواندرویت کند. این چنین کس بابکاربردن عینکی که دارای عدسی های مقعرالطرفین باشدمیتوانداشیا دورراهم ببیند
فرهنگ لغت هوشیار
نزدیک بین
کوتاه بین، نزدیک
دیکشنری اردو به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ)
نزدیک بین بودن. صفت نزدیک بین. رجوع به نزدیک بین شود
لغت نامه دهخدا
قریب شدن بجوارکسی یاچیزی رفتن اقتراب: ازآنکه بدانستن نیکی وبدی به نیک نزدیک توان شد، یانزدیک کسی شدن، نزدیک او رفتن، نزداورفتن
فرهنگ لغت هوشیار
حالت نزدیک بین. توضیح عارضه ایست درچشم که درنتیجه آن اشیا دورقابل رویت نیستند. دراین عارضه قطرجلیدیه چشم (عدسی) بیشتراز حد معمول است. بعلاوه برای دیدن اشیا دور عدسی نمیتواندعمل تطابق رابخوبی انجام دهد. بدین جهت دراین عارضه فقط اشیا بسیارنزدیک قابل رویت میشوند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نزدیک بینی
تصویر نزدیک بینی
قصر النّظر
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از نزدیک بینی
تصویر نزدیک بینی
Nearsightedness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نزدیک ترین
تصویر نزدیک ترین
Nearest
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نزدیک شدن
تصویر نزدیک شدن
Near, Approach
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نزدیک بینی
تصویر نزدیک بینی
myopie
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نزدیک شدن
تصویر نزدیک شدن
aproximar-se
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نزدیک بینی
تصویر نزدیک بینی
近视
دیکشنری فارسی به چینی
کوتاه بینی، نزدیک بینی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از نزدیک بینی
تصویر نزدیک بینی
نزدیک بینی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از نزدیک بینی
تصویر نزدیک بینی
สายตาสั้น
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از نزدیک بینی
تصویر نزدیک بینی
קוצר ראייה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از نزدیک ترین
تصویر نزدیک ترین
o mais próximo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نزدیک بینی
تصویر نزدیک بینی
近視
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از نزدیک بینی
تصویر نزدیک بینی
rabun dekat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نزدیک بینی
تصویر نزدیک بینی
kuona karibu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از نزدیک بینی
تصویر نزدیک بینی
근시
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از نزدیک بینی
تصویر نزدیک بینی
yakın görüşlülük
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از نزدیک بینی
تصویر نزدیک بینی
নিকটদৃষ্টি
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نزدیک بینی
تصویر نزدیک بینی
नज़दीक दृष्टि
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نزدیک بینی
تصویر نزدیک بینی
miopia
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نزدیک بینی
تصویر نزدیک بینی
miopía
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نزدیک بینی
تصویر نزدیک بینی
Kurzsichtigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نزدیک بینی
تصویر نزدیک بینی
bijziendheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نزدیک بینی
تصویر نزدیک بینی
короткозорість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نزدیک بینی
تصویر نزدیک بینی
близорукость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نزدیک بینی
تصویر نزدیک بینی
krótkowzroczność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نزدیک بینی
تصویر نزدیک بینی
miopia
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نزدیک شدن
تصویر نزدیک شدن
zbliżać się
دیکشنری فارسی به لهستانی